سوال :
وجوب اطاعت از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آیات قرآن در کنار وجوب اطاعت از خداوند متعال به آن تصریح شده است و این در حالی است که اطاعت غیر از رسول، هیچگونه اشارهای به آن نشده است، کقوله تعالی: «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین...» [1] و آیة شریفة: «و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار»[2] پس اگر امامت ا ز ارکان ایمان و جزء اصول دین و موجب قبولی طاعات و دخول در بهشت بود، حتماً خداوند متعال امامت را در کنار نبوّت ذکر میفرمود.
جواب اجمالی:
اوّلاً: مطاع بودن، معیار اصول دین نیست و اگر هم باشد در آیة «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» خدا امر به اطاعت ائمه اطهار ـ علیه السّلام ـ نموده است. ثانیاً شواهدی در دست است که میتوان با توجّه به آنها امامت را از اصول دین برشمرد:
1ـ در آیه تبلیغ و حدیث: من مات و لا امام له مات میتة جاهلیة، امامت محور دین معرفی شده است.
2ـ طبق حدیث منزلت امام از تمامی مراتب پیامبر، جز نبوّت برخوردار است.
3ـ در حدیث ثقلین و حدیث سفینة، تمسک به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ مایة نجات معرفی شده است.
4ـ از قصّة ابتلای حضرت ابراهیم و رسیدنش به مقام امامت، برتری مقام امامت از نبوّت استفاده میشود.
جواب تفصیلی:
اوّلاً: در شبهه مطاع بودن (اطاعت شدن) معیار اصول دین فرض شده است. در حالیکه اطاعت امر والدین با اینکه جزء اصول دین نیست، در قرآن مطرح شده است.[3] و از سوی دیگر، مطاع بودن معاد اصلاً بیمعنی است، با اینکه مسلماً جزء اصول دین است. پس مطاع بودن معیار و اصول دین نمیباشد. و اگر هم فرضاً مطاع بودن، معیار اصول دین باشد، اطاعت از امام نیز در قرآن مطرح شده است، در آنجا که میفرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم»[4] چرا که در این آیه اطاعت از اولی الامر هم ردیف اطاعت از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ میآمده و با یک صیغه خدا امر به اطاعت بیقید و شرط از آنها کرده است. که نشانه یکسانی اطاعت از آنها و عصمتشان میباشد. چنانکه حتّی بعضی از مفسّران بزرگ سنّی نیز از آیه، عصمت اولی الامر را فهمیده و به آن تصریح کردهاند.[5] و طبق آیه تطهیر،[6] این مقام (عصمت)، مخصوص ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میباشد. و طبق روایات شیعه[7] و سنّی[8] مراد از اولی الأمر در آیه شریفة ائمه اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ میباشد که در برخی از آنها نام همه آنها هم به ترتیب ذکر شده است.
ثانیاً: بعضی از علمای شیعه امامت را جزء اصول دین میشمارند و بعضی هم جزء اصول مذهب، ولی طبق ادله و شواهدی، میتوان امامت را از اصول دین برشمرد که عبارتند از:
الف) امامت محور دین است زیرا: در آیه تبلیغ[9] خداوند متعال انجام وظیفه رسالت توسط پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به ابلاغ مسئله مهمّی منوط کرده و عدم ابلاغ آن را مساوی با انجام ندادن وظیفهاش معرفی نکرده است؛ و آن مسئله مهم حتی طبق نقل فخر رازی امامت امام علی ـ علیه السّلام ـ میباشد. چنانکه او در ذیل آن مینویسد: «نزلت الایة فی فضل علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و لما نزلت هذه الایة اخذ بیده و قال : «من کنت مولاه فعلی مولاه ...»[10] یعنی: «این آیه در فضیلت امام علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ نازل شده، است و وقتی این آیه نازل، شد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را گرفت و فرمود: هر کسی را که من مولایش هستم علی (علیه السلام) مولای اوست»
2ـ طبق نقل ابن ابی الحدید سنّی، پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودهاند: «من مات و لا امام له مات میتة جاهلیة»[11] یعنی هرکسی بمیرد و در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است.» و آیا میتوان پذیرفت چیزی که نبودش در حال مرگ موجب مرگ جاهلی (بدون اسلام) میشود جزء اصول دین نباشد؟
3ـ امام علی ـ علیه السّلام ـ امامت را ستون و اساس دین میدانند و در مورد امامان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میفرمایند: «هم اساس الدین»[12] و باز میفرمایند: «هم دعائم الاسلام».[13]
ب) طبق حدیث منزلت که در کتب شیعه و اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است؛[14] بلکه به گفته ابن ابی الحدید همه فرق اسلامی آن را نقل کردهاند.[15] همانگونه که ابن ابی الحدید از آن حدیث فهمیده، امام به منزله پیامبر است در تمام مراتب و تنها وحی قرآنی دریافت نمیکند؛[16] و آن حدیث چنین است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی»[17] تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست.
ج) در حدیث معروف ثقلین که در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده [18] و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ امامان را قرین جدائی ناپذیر قرآن قرار داده که تمسک به آن دو را مایة نجات از گمراهی معرفی کرده است و همچنین در حدیث معروف سفینه که باز در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده [19] پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ را مانند کشتی نوح ـ علیه السّلام ـ مایه نجات دانستهاند.
د) امامت بالاتر از نبوّت است چرا که طبق آیة 124 سورة بقره، ابراهیم نبی ـ علیه السّلام ـ با وجود برخورداری از مقام نبوّت، ابتدا از مقام امامت برخوردار نبود و بعد از پشتسر گذاردن آزمایشهایی خدا او را به مقام امامت منصوب کرد و فرمود: «... انی جاعلک للناس اماماً» امام رضا ـ علیه السّلام ـ در مورد مقام والای امامت میفرماید: «... ان الامامة خص الله عزّوجلّ بها ابراهیم الخلیل بعد النبوة و الخلّة مرتبة ثالثة و فضیلة شرّفه بها و اشار بها ذکره فقال: «انی جاعلک للناس اماما» ... یعنی همانا امامت مقامی است که خدای عزّوجلّ بعد از رتبه نبوّت و خلت در مرتبه سوّم به ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ اختصاص داده و به آن فضیلت مشرفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده و فرموده: «همانا من تو را امام مردم گردانیدم».[20] پس امامت جزء اصول دین است و اطاعت از او موجب قبول طاعات و دخول در بهشت است.
«والسّلام»
-------------------------------------------------------------------------------
[1] ـ سورة نساء، آیة 69.
[2] ـ سورة نساء، آیة 13 و سورة فتح، آیة 17.
[3] ـ سورة عنکبوت، آیة 8.
[4] ـ سورة نساء آیة 59.
[5] ـ ر.ک: فخر، رازی، التفسیر الکبیر، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوّم، بیتا)، ج 10، ص 144؛ الشیخ محمّد، رشید رضا، تفسیر المنار، (بیروت: دار المعرفة، چاپ دوّم، 1393 هـ.ق)، ج 5، ص 185.
[6] ـ ر.ک: سورة احزاب، آیة 33.
[7] ـ ر.ک: علّامه سیّد محمّد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 4، ص 412 ـ 409؛ السید هاشم، البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ دوّم، بیتا)، ج 1، ص 387 ـ 381؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی؛ (قم: اسماعلیان، چاپ چهارم، 1412 هـ.ق)، ج 1، ص 508 ـ 497.
[8] ـ ر.ک: عبید الله بن احمد المعروف بالحاکم الحسکانی، تحقیق و تعلیق محمّد باقر، المحمودی، (تهران: موسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اوّل، 1411 ه.ق)، ج 1، ص 191 ـ 189؛ سلیمان بن ابراهیم، القندوزی، ینابیع المودة، (کاظمیه؛ دار الکتب العراقیه و قم: مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385 هـ.ق)، ص 117 ـ 114.
[9] ـ ر.ک: سورة مائده، آیة 67.
[10] ـ فخر، الرازی، پیشین، ج 12، ص 49.
[11] ـ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، (بیروت: دار الحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، بیتا)، ج 13م ص 242.
[12] ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه 2.
[13] ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه 239.
[14] ـ ر.ک: محمّد بن محمّد بن النعمان، (الشیخ المفید)، الارشاد، (قم: بصیرتی، بینوبت چاپ، بیتا)، ص 83؛ ابومنصور، احمد بن علی بن ابیطالب، الطبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمّد هادی، (تهران: اسوه، چاپ دوّم، 1416 هـ.ق)، ج 1، ص 117؛ ابو عبدالله محمّد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیرة، النجاری، صحیح بخاری، (بیروت: دار احیاء التراث العربی)، ج 4، ص 24؛ مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح، مسلم، (بیروت: دار الفکر)، ج 4، ص 187 و 870 ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.
[15] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.
[16] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.
[17] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.
[18] ـ ر.ک: فضل بن الحسن، الطبرسی، مجمع البیان، تصحیح و تحقیق السید هاشم الرسولی المحلاتی و السید فضل الله الیزدی الطباطبائی، (بیروت: دار المعرفة)، ج 2و1، ص 805؛ فخر، رازی، پیشین، ج 8، ص 163، مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح مسلم، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوّم، 1972 م)، ج 4، ص 1871 و 1873.
[19] ـ ر.ک: الشیخ عباسی، القمر، سفینة الحار، (تهران: اسوه، چاپ اوّل، 1414 ه.ق) ج 4، ص 185، المبارک ابن محمّد، الجزری المعروف بابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، (بیروت: المکتبة الاسلامیه، 1383 هـ.ق)، ج 2، ص 298، ماده زخخ.
[20] ـ محمّد بن یعقوب، الکلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح سیّد جواد مصطفوی، (تهران: علیه اسلامیه، بینوبت چاپ، بیتا) ج 1، ص 285ـ 284.
منبع :نرم افزار سلام شیعه
موضوعات مرتبط: شبهات وهابیت
کلمات کلیدی: